خانه خورشید
کودک: ننه جان خانه ی
خورشید کجاست
مادر: میل ها درو
ازیجا
لاجوردینه هوای بر سر
زمرینه چراغی در بر
مهربان دست تر از خاک
و پر آوازه تر از عرش
یکی کهسار است
نامش اس هندوکش
کودک: مادر کوتل
سالنگ ؟
مادر: آری آری !
مادر هرچه درختای
بلند اس
مادر هرچه که خاکس
مادر هرچه که سنگ است
شیر فیروزه یی پستانش
تا دیاران جنوب
جلگه ها را علف آرا
میشوه
گرچه پیر است و زهیر
آنقدر قامتش از عشق
بلند ایمان است
که فقط٬
دخترای صدف آراسته ی گیسوی لب دجله به
او
هر سحر صبح بخیرانه میگن
از گریبان آمو مادر
پیر
دره ی واشده است
تا یاران غریب
تا زمینهای جنوب
بچه جان خانه خورشید
آنجاس
کودک: ننه جان
زاغ را نام دگر چیست
؟
مادر: زمستان ٬ فرزند
!
۱۳
اسد ۱۳۶۴
No comments:
Post a Comment