بهانه
آن یار٬ آن درخت
تنومند جنگلی
آنی که باد٬ نی
طوفان٬ نی
سیل٬ نی
عشق بهار ٬ عشق شگفتن
یه خاک برد
هنگام گل به سر زدن
از تاج آفتاب
چندان بزرگ مرد گ که
روز از عزای او
پاییز را بهانه
گرفتم٬ گریستم
آشفته٬
نشکنند
٬
آن کهنه درد شام
غریبان شهر را
آن را که سربلند تر
از هرستاره ماند
آن را که پر بهار تر
از هر درخت رفت
من عشق را بهانه
گرفتم گریستم
۱۳۶۴
خورشیدی
1 comment:
درووووود ها بر عاصی ما...🍁
Post a Comment