معجزه
زمین چراغ نزایید شب
کمال نکرد
ستاره هابه یقین خود
آفتاب شدند
عروس معجزه ی هیچ
آستین دگر
برای همسر ی شهریار
این سامان
به پای آیینه
ی جودی نبست گیسو را
کسی به محشر سبزینه
های تشنه شهید٬ شریک سوختن تلخ
آب !
آب
! نشد
کسی صدای جوانمرگی یی علفها را
به
رود خانه نریخت
فقط حضور آهو رای مام هندوکش
شراب داد و
جنون
آفرید و میدان زد
لوگر
– ۱۴ ثور ۱۳۶۳
No comments:
Post a Comment