عید قربان است
عید قربان است و شهری زار قربانی شده
شهروندانی و صدها بار قربانی شده
کودکان نامراد و مادرانی نا امید
کابلی و کوچه و بازار قربانی شده
بی گناهان زپا افتاده بی دادرس
روی نطع بی کسی بسیار قربانی شده
این یکی را آخرین نان آور از کف رفته و
آن دگر را آخرین غمخوار قربانی شده
عید قربان است و در هرکوی سوگ محرمی
گویی از هر خانه چندین یار قربانی شده
از پس هر پرده ساز سرد بیرون میدمد
پرپر خون بلبل گلزار قربانی شده
این یکی در چار راه انتظار و آرزو
آن دگر در حومه دیدار قربانی شده
عید قربان است و نال و ندبهٕ خونین خلق
عید قربان است و دریابار قربانی شده
دست شداد است و قربانگاه تنگ و کوچکی
قوم خونین جامه و دستار قربانی شده
چند مزدور است و کار و بار رونق دارشان
مردمی و جملگی بیزار قربانی شده
عید قربان است و زنگی های مست و عربده ست
ملت محکوم بی زنهار قربانی شده
اژدهای صد سر بیگانگان است و وطن
که درند از هرسو این بیمار قربانی شده
زیر چتر فتنه افروزان دون منطقه
نسل من با قامت افگار قربانی شده
صبحگاهان سینهٕ خورشید خنجر خورده و
شامگاهان ماه بی آزار قربانی شده
عید قربان است و سنگ و چوب این آتش سرا
در لهیب عقدهٕ اغیار قربانی شده
عید قربان است و نعش کاروان مرد و زن
در نهیب و قهقهِ رگبار قربانی شده
ای وطن! باشد که بینم روز بدخواه ترا
بد تر از حال تو صد مقدار قربانی شده
باز خواهد خواست بر پاهای خود این پهلوان
گرچه با زخم شهادت باربار قربانی شده
کابل-۱۳۷۱ خورشیدی
No comments:
Post a Comment